محل تبلیغات شما



یادمه یه سری بین ویراستارها بحث شده بود که رفت‌وآمد درست‌تره یا آمد‌‌وشد! بحث هم از اون بحثای سنگین بود که هر طرف ماجرا، خودش رو صاحب‌نظر میدید. مقصر غلامعلیه (حدادِ نه‌چندان عادل!) که رییس #فرهنگستان بود و اصرار داشت که آمدوشد رو به‌جای رفت‌وآمد بکار ببریم. من که همیشه برام فرقی نداشته، واسه همین هم هیچوقت ادای علامه‌ها رو درنمی‌آوردم که بین این دو، یکی رو انتخاب کنم. اصلن نظر نمیدادم دربارش. شاید هم بخاطر این بوده که از اساس، با رفت‌وآمد مشکل داشتم.
حسن‌علی ته خیابون #لاله_زار با خانوادش زندگی می‌کرد. طفلکی اون روزای اولِ بعد از اون حادثه، هنوز به این مساله عادت نکرده بود. دست چپ حسن‌علی توی یه اتفاق بچگانه وقتی نوجوون بود از آرنج قطع شد. خانوادش می‌گفتن تا مدت‌ها فکر می‌کرد هنوز دستش سر جاشه. عذراخانوم همسایه‌ی دیواربه‌دیوارشون هم یه‌سره به مادر حسن‌علی می‌گفت که ابنقدر غصه نخور، به این مساله عادت می‌کنه و درست میشه؛ باهاش کنار میاد و یاد می‌گیره که چطور با یه دست، زندگی‌اش رو بچرخونه! یادمه از داداش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش برنامه نویسی با C++